امكان تشرف به حضور امام زمان(عج)
امكان تشرف به حضور امام زمان(عج)
از نظر عقل و نقل
از نظر عقل و نقل
اگر از ديدگاه عقل به مسئله تشرف به محضر امام عصر(عج) بنگريم، هيچگونه مانعى در اين باره وجود ندارد و عقل آن را ممكن مىداند. زيرا تحقق آن نه امرى محال است و نه مستلزم امر محال مىباشد. بنابر اين، همانگونه كه خداوند به پيامبر مىفرمايد: «قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ(1)؛ به مردم بگو، من نيز مانند شما انسانم.» امام عصر(عليهالسلام) نيز همچون پيامبر هستند و گرچه از انظار عموم غايب مىباشند، ولى عقل، ديدن و مشاهده آن حضرت را ممكن مىداند.
علاوه بر اين ـ طبق شواهد متقن تاريخى، افراد بسيارى در دروه غيبت كبرى به حضور حضرتش رسيدهاند كه اين دليل قاطعى بر امكان تشرّف است. زيرا بهترين دليل بر امكانِ چيزى، وقوع آن است.
در اين جهتِ از بحث به همين مقدار بسنده مىكنيم. زيرا هدف اساسى ما اين است كه اين موضوع را از نظر روايات و براهين نقلى بررسى كنيم.
امكان تشرّف به حضور امام زمان(عليهالسلام) از نظر نقل
روايات ائمه اطهار(عليهمالسلام) در مورد زندگانى حضرت مهدى(عليهالسلام) در عصر غيبت، از نظر دلالت به طور كلى به سه دسته تقسيم مىشود: دسته اول: رواياتى است كه از آنها استفاده مىشود كه امام زمان(عليهالسلام) به طور طبيعى و معمولى، اما به صورت ناشناس و با «خفاى عنوان» در ميان مردم و اجتماع مىباشند و مردم را مىبينند و مىشناسند و مردم نيز حضرت را مشاهده مىكنند، لكن آن حضرت را نمىشناسند.
اينك نمونههايى از آن روايات را متذكر مى شويم:
1ـ سدير مىگويد: «از امام صادق(عليهالسلام) شنيدم كه مىفرمود: «به تحقيق در صاحب اين امر شباهتى از يوسف خواهد بود.»
عرض كردم: گويا شما از غيبت وى سخن مىگوييد؟
حضرت فرمود: چرا اين مردم خوك صفت، موضوع غيبت را انكار مىكنند. ـ مگر نمىدانند كه ـ برادران يوسف كه عاقل و با خرد و فرزندان پيامبران بودند، هنگام ورود بر وى با او به گفتگو و داد و ستد پرداختند، اما او را نشناختند تا اين كه خود را به آنان معرفى فرمود. آنگاه يوسف را شناختند. پس چرا اين امت حيران، انكار مىكنند كه خداوند در پارهاى از اوقات، حجتش را از آنان مستور بدارد؟»
... فما تنكر هذه الأمّة أن يكون الله يفعل بحجّته ما فعل بيوسف و أن يكون صاحبكم المظلوم، المجحود حقّه، صاحب هذا الأمر يتردّد بينهم، و يمشي في أسواقهم، و يطأ فرشهم ولايعرفونه حتّى يأذن الله له أن يعرّفهم نفسه كما اذن ليوسف حين قال له إخوته: «أءِنَّكَ لأَنْتَ يُوسُفُ قَالَ أَنَا يُوسُفُ»2 پس چرا اين امت انكار مىكند كه خداوند با حجت خويش همان كند كه با يوسف كرد؟ يعنى صاحب شما كه مظلوم است و حقش را انكار مىكنند، در بين امت رفت و آمد كند و در بازارشان راه رود و بر فرشهايشان قدم نهد. ولى او را نشناسند تا خدا به وى اجازه دهد كه خود را به آنان معرّفى كند همچنان كه به يوسف اجازه داد در آن هنگام كه برادرانش به وى گفتند: آيا تو يوسفى؟! فرمود بلى، من يوسف هستم.»3
2ـ در حديثى امام صادق(عليهالسلام) شباهت آن حضرت را با يوسف پيامبر چنين بيان مىفرمايد: «و أمّا سنّة من يوسف فالستر يجعل الله بينه و بين الخلق حجاباً يرونه ولا يعرفونه»4
؛ «اما سنّتى كه از يوسف(عليهالسلام) در صاحب اين امر مىباشد اين است كه خداوند بين او و ساير خلق، حجابى قرار مىدهد كه او را مىبينند، ولى نمىشناسند.»
3ـ جناب محمّد بن عثمان ـ نايب خاصّ حضرت در غيبت صغرى ـ كه از ديگران به حال امام(عليهالسلام) آگاهتر است، مىفرمايد:
«والله إنّ صاحب هذا الأمر ليحضر الموسم كلّ سنة فيرى الناس و يعرفهم و يرونه ولايعرفونه»5؛ «سوگند به خدا! همانا صاحب اين امر همه ساله در موسم حج حاضر مىشود و مردم را مشاهده مىكند و مىشناسد و مردم نيز او را مىبينند، امّا مىشناسند.»
از اين دسته روايات كه از نظر تعداد قابل ملاحظه است، نكاتى استفاده مىشود:
نكته اول: امكان مشاهده حضرت مهدى(عليهالسلام)

اين روايات بيانگر امكان مشاهده حضرت مهدى(عليهالسلام) در غيبت كبرى است. زيرا در آنها تصريح شده است: «همان طور كه امام(عليهالسلام) مردم را مشاهده مىكند، مردم نيز آن حضرت را مىبينند، اما نمىشناسند.»
نكته دوم: چگونگى ارتباط با امام زمان(عليهالسلام) در غيبت كبرى
از اين دسته روايات استفاده مىشود كه امام صادق(عليهالسلام) مدّتها قبل از تولد حضرت مهدى (عليهالسلام) با بهرهگيرى از قصّه حضرت يوسف، مسئله امكان تشرّف و ارتباط با آن حضرت را در عصر غيبت كبرى، ممكن دانسته و كيفيّت و چگونگى آن را نيز بيان فرمودهاند؛ آن جا كه حضرت در بيان سنّتى از يوسف در حضرت مهدى(عليهالسلام) فرمود: «خداوند بين او و خلق حجابى قرار مىدهد كه در عين حالى كه وى را مشاهده مىكنند، نمىشناسند.»
از جملهاى كه در چند حديث آمده است، استفاده مىشود كه همان طور كه برادران يوسف (عليهالسلام) در هنگام مواجه شدن با وى، او را نشناختند و به عنوان عزيز و پادشاه مصر او را صدا زدند و از حضرتش تقاضاى كمك بيشتر كردند، حضرت مهدى(عليهالسلام) نيز چنين حالتى دارند كه در عصر غيبت كبرى، امكان دارد افرادى با حضرت برخورد و مراوده داشته باشند و با وى گفتگو نمايند، اما او را نشناسند؛ همانند يوسف(عليهالسلام) كه حتى برادران وى بعد از آن همه برخوردهاى متعدد كه همراه با گفتگو و داد و ستدهاى تجارى بود، يوسف(عليهالسلام) را نشناختند، تا اين كه يوسف (عليهالسلام) كه به خوبى برادران را مىشناخت، خطاب به آنان فرمود: «آيا دانستيد كه شما از روى جهالت با يوسف و برادرش چه كرديد؟!»
در اين هنگام برادران يوسف متوجه شدند و گفتند: «آيا تو يوسفى؟!»
فرمود: «من يوسفم و اين هم برادرم.»6
نتيجه اين كه، اگر چه تشرّف به حضور امام زمان(عليهالسلام) در عصر غيبت كبرى، امرى است ممكن، لكن بايد دانست غالب كسانى كه به اين سعادت بزرگ دست يافتهاند، در آن هنگام، حضرت را نشناختهاند، بلكه بعد از ملاقات با حضرت، طبق نشانهها و شواهد، فهميدهاند كه مورد عنايت خداوند قرار گرفتهاند و لحظاتى را در حضور ولىّ خدا گذراندهاند.
شاهد بر اين موضوع، حكايات و قضاياى فراوانى است كه توسط افراد موثّق و مورد اعتماد نقل گرديده است و به هيچ وجه قابل خدشه نيست.
البته دانستن اين مطلب نيز لازم است كه در مواردى هم ممكن است بعضى از افراد در هنگام تشرّف، التفات به آن داشته باشند؛ لكن اين موارد بستگى به اجازه خداوند دارد كه حضرت كسى را مورد عنايت خاصّ خودشان قرار دهند، اما در عين حال كه الطاف و عنايات حضرت مهدى (عليهالسلام) به شيعيان و ارادتمندانش فراوان است، لكن به جهت مصالح مهمترى كه در كار است، در چنين مواردى كه انسان هنگام برخورد و ملاقات با حضرت، ايشان را بشناسد اندك است.
نكته سوم: امام زمان(عليهالسلام) در دوران غيبت با مردم هستند
اين روايات ما را متوجه اين امر مىكند كه بودن آن حضرت در بين مردم، تأثير عميق اخلاقى و معنوى در روحيه افراد متديّن و مؤمن مىگذارد. زيرا وقتى توجه داشته باشيم كه حجّت و ولىّ خدا بر اساس مصالح و حكمتهايى كه بر ما پوشيده است از انظار غايب مىباشد لكن غيبت آن حضرت به گونهاى نيست كه به كلّى از ما بيگانه و دور باشند، بيشتر به فكر خود سازى و اصلاح نفس خواهيم بود چنانكه در دعاى شريف ندبه مىخوانيم:
«بنفسي أنت من مغيّب لم يخل منّا، بنفسي أنت من نازح ما نزح عنّا؛ جانم به فداى غايبى كه از ميان ما بيرون نيست! جانم به فداى دور از وطنى كه از ما بر كنار نيست!»

اين عبارت به خوبى دلالت دارد كه امام زمان(عليهالسلام) در بين مردم حضور دارند؛ نه اين كه از ميان مردم، خارج و دور باشند. بديهى است اعتقاد به ظهور ولىّ عصر(عليهالسلام) با اين باور كه وى در زمان غيبت نيز در ميان مردم است و از ما كنار نيست تأثيرات مثبت و سازندهاى دارد كه به برخى از آنها اشاره خواهد شد.
پي نوشت ها:
1- سوره كهف، آيه 11.
2- سوره يوسف، آيه 90.
3- غيبت نعمانى، ص 163؛ بحارالانوار، ج 52، ص 154.
4- كمال الدين، ص 351، ح 46.
5- كمال الدين، ص 440، ح 8.
6- سوره يوسف، آيات 89 و 90.
برگرفته از جلوههاى پنهانى امام عصر عليهالسلام، حسين على پور .
گروه دين و انديشه تبيان، هدهدي